رقص باران
درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور میكرد.
چشمش به شاه افتاد با دست اشارهای به او کرد. كریم خان دستور داد
درویش را به داخل باغ اوردند.
كریم خان گفت: این اشارههای تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من
كریم است و نام تو هم كریم و خدا هم كریم. ان كریم به تو چقدر داده
است و به من چی داده؟
كریم خان در حال كشیدن قلیان بود؛ گفت چه میخواهی؟
درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است.
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار
قلیان كسی نبود جز كسی كه میخواست نزد كریم خان رفته و تحفه برای
خان ببرد. پس جیب درویش پر از سكه كرد و قلیان نزد كریم خان برد.
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشكر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان
افتاد. با دست اشارههایی به كریم خان زند كرد و گفت: نه من كریمم
نه تو. كریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول كرد و قلیان تو هم سر
جایش هست.
به شاهزاده ای خبر دادند که جوان فقیری در شهر هست که بسیار به تو شباهت دارد دستور داد و جوان را به حضورش آوردند
شاهزاده بر روی تخت نشسته بود ، بادی به غبغب انداخت و در حضور درباریان گفت:
- از سر و وضع فقیرانه ات که بگذریم ، بسیار به ما شباهت داری ، بگو ببینم مادرت قبلا در دربار خدمت نمی کرده است ؟
درباریان خنده تمسخر آمیزی کردند و به جوان با تحقیر نگریستند.
جوان لبخندی زد و گفت:
- اعلا حضرتا ، مادر من فلج مادر زاد است ، اما پدرم چندی باغبان شاه بوده است !!!
برادرم از گرسنگی مرد...
قبیله ام در سوگ او
گوسفندها قربانی کردند...
دکتر علی شریعتی
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...
گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند.
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟
آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند
این پـــــــــــــــــــــست کامــــــــــــلا سفارشــــــــــــیه!
*******************************************************************************
مراحل فیلم برداری فیلم سینمایی اکباتان با بازی حامد بهداد کم کم به پایان می رسد.
این فیلم که مضمونی پلیسی جنایی دارد داستان قتلی است که در شهرک اکباتان تهران اتفاق افتاده.
عوامل تولید "اکباتان" که تاکنون حضورشان در این فیلم قطعی شده است، عبارتند از تهیه کننده: رویا شریف، کارگردان: مهرشاد کارخانی،مجری طرح و مدیر فیلمبرداری: سید محسن جاهد، تدوین:حسن ایوبی، آهنگساز:ستار روکی و مدیر تولید: محمدرضا راستگو. متن این اثر اقتباسی آزاد است و نیم نگاهی به فیلم "فرار از تله" جلال مقدم دارد، اما قصه آن در فضای امروزی روایت میشود، "اکباتان" یک فیلم اجتماعی - خیابانی است. بخش عمده لوکیشنهای این فیلم در شهرک اکباتان فیلمبرداری میشود و بخش دیگر آن در مرکز و اطراف تهران ضبط خواهد شد. بازیگران جوان سینمای ایران نقشهای اصلی این فیلم را برعهده دارند.
یه روز یه پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدر جان ،لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی !؟
Happy christmas
تبریک کریسمس به زبانهای مختلف: Afrikaans: Gesëende Kersfees Afrikander: Een Plesierige Kerfees
|
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم.میگه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..
به مامانم میگم میخوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ میگه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر.......!!!
پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!!
عشق عينک سبزی است که با آن انسان کاه را يونجه میبيند. مارک تواين
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي. مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش. مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد. به راهش ادامه داد. ... به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد. بازهم نجات پيدا كرده بود. مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فكري كرد و گفت : - اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي ؟؟؟
يارو میره مغازه یخ بخره میگه چنده؟ فروشنده میگه 2 تومن میبینه پول نداره دست میزاره رو یخه میگه از این یختر نداری؟
رضا شاه به زور میخواست چادر رو از سر زن ها برداره
هیشکی زیر بار نمیرفت
حالا میخوان به زور چادر سر زن ها بکنن بازم کسی زیر بار نمیره !
یعنی لجباز تر از زنها تو کهکشان پیدا نمیشه ها!
ميگن هر نخ سيگار 3 دقيقه از عمر آدم کم مي کنه!
همچنين ثابت شده اگه از چيزي لذت ببري 5 دقيقه به عمر آدم اضافه ميشه!
نتيجه : سيگارتون رو با لذت بکشيد تا 2 دقيقه به ازاي هر نخ سيگار به عمرتون اضافه بشه........!!!!!!
وقتی استاد فلسفه غضنفر باشه موضوع بحث فلسفی اینه : چرا تخم مرغ فحش نیست ولی تخم سگ فحشه؟؟؟؟؟
اینروزا دختر و پسرها از عشق و دوستی هیچ نفعی نمیبرند
اونایی که منفعت میبرند:
رستورانها
کافی شاپها
ایرانسل و همراه اول !!
دختره تا دیروز که خونه باباش بود از شیلنگ حیاط آب میخورد, الان که ازدواج کرده میگه آب معدنی دماوند استاندارد نیست
فقط يه ايراني ميتونه گوشي آيفون 4s بخره ١.٥ ميليون بعد سيم كارت ايرانسل اونم اعتباري توش بندازه. !!
پارسال سال همت مضاعف بود همش تعطيل بود. امسالم كه سال جهاد اقتصادي بود همش اختلاس بود. يه سال عفت و حجاب بذارن يكم حال كنيم....!
تا حالا دقت کردین وقتی دعواتون با یکی تموم میشه تازه جواب های بهتری به ذهنتون میرسه؟!
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجههاشو سیر کنه, گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجههاش میخوردند.
زمستان تمام شد و کلاغ مرد!
اما بچههاش نجات پیدا کردند و گفتند:
آخی، خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری!
این است واقعیت تلخ روزگار ما ...
پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمیتونسته بشنوه
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب میشه
دو سه هفته میگذره و میره پیش دکترش که بگه گوشش حالا میشنوه
دکتر خیلی خوشحال میشه و میگه
خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنواییتونو بدست آوردید
پیرمرد میگه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم هر شب میشینم و به حرف هاشون گوش میکنم
فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که
توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کردم
اگه زنها دنیا رو میگردوندن هیچ جنگی وجود نداشت !
فقط چندتا کشور لوس بودن که باهم قهر بودن و از هم غیبت میکردن و با هم حرف نمیزدن..
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻭﻟﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺸﻪ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﮐﻨﻪ،ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﮐﺎﺭﺷﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺮﻓﺖ،
ﺑﻌﺪ ﻣﺜﻼً ﺳﻮﺳﮏ ﻭﯾﺰ ﻭﯾﺰ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﮐﺠﺎﺱ ﺑﮑﺸﯿﻤﺶ؟
ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎﺍ
همیشه به من میگن
مثل بچه ی آدم رفتار کن!
من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل؟؟؟؟؟؟
اگه من لیلی باشم تو مجنون،من شیرین باشم تو فرهاد،من نرگس باشم تو سام،من حوا بشم تو عمرا آدم بشی
مناجات غضنفر با خدا:
خدایا مارا به خاطر یک سیب از بهشت
انداختی رو زمین
به خاطر آب انگور
میندازیمون جهنم!!
با میوه ها مشکل داری؟؟؟
یه زمان دوست دختر داشتیم وقتی میرفت بیرون نگران بودیم کسی دنبالش نیفته .اما الان وقتی تو خونس نگرانیم که کسی تو فیس بوک مخش نزنه.
یارو با کامیون اومده تو محوطه بیمارستان بوق میزنه، حراست با بلندگو داد میزنه آقا اینجا بوق نزن! یارو دوتا بوق دیگه میزنه یعنی باشه!! بعد نیم ساعت برمیگرده میخواد بره بیرون، دوتا بوق واسه حراستیه میزنه!! حراستیه با بلندگو میگه نوکرم!!
ایران کاردار سوئیس رو احضار کرده که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین! مملکته داريم؟؟!!
تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرین کرد؛ دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی! پیرزنه گفت قربون قد و بالات مادر مواظب باش!
تصویری جالب که خبرگزاری مهر از کنکور تجربی 88 منتشر کرد
یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: “کارشناس مسائل یمن”، من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده!!
کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین!
خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!
تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسرههای پارک آبی!!
یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دستههای صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!
رفیقم زنگ زده میگه ویسکی سراغ نداری؟ میگم برای چی میخوای؟ میگه بابام امشب از کربلا میاد کلی مهمون داریم
!!
خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانه تون چیکار کردین؟ مردهمیگه: قبضهامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!!
میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم
پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!
میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!
سریال ستایش زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره بجای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هووووراااا!!
هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!
فدراسیون فوتبال فقط تو ۶ ماه، نیم میلیارد تومن ازفحاشی فوتبالیستها درآمد داشته. یعنی به عبارتی قیمت فحش از قیمت طلا زده بالاتر!!
"خليج فارس هميشه "خليج فارس" بوده و خواهد بود
فرا رسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدلله الحسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع) تسلیت باد
جوانی عاشق دختری شد ومیخواست با او ازدواج کند
روزی دختر را به همراه دو دوست دخترش به منزل دعوت کرد و به مادر گفت میخواهم حدس بزنی که عشق من کدامیک است
بعد از رفتن آنها از مادر پرسید: توانستی دختر مورد علاقه مرا از این سه تا تشخیص بدهی
مادر گفت: بله
ومشخصات دختر را بیان کرد
پسر با تعجب پرسید: مادرم از کجا فهمیدی که این دختر مورد علاقه من است؟
مادر جواب داد: سبحان الله نمیدانم چرا ازش بدم اومد
اتو اعلام کرد که تعدادی از کبوتران سفید رنگ قبر معمر قذافی را کشف کردند.
به گزارش برترین ها، اسعد امبیه ابوقلیه روزنامه نگار و نویسنده مستقل لیبی در اظهاراتی مطبوعاتی به نقل از حامیان معمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی اعلام کرد که بخش مراقبت هوایی ناتو در پیامی فوری به شورای انتقالی لیبی اعلام کرد که گروهی از پرندگان( کبوتران سفید رنگ) هر روز صبح زود و قبل از غروب آفتاب در مکانی که معمر قذافی در آن دفن شده است، پرواز می کنند و همین مساله باعث می شود که حامیان قذافی قبر مخفی وی را کشف کنند.
در این پیام ناتو همچنین آمده است که از طریق سایت گوگل می توان قبر قذافی را از طریق این پرندگان پیدا کرد.
اسعد ابوقیله افزود: حامیان قذافی به دنبال قبر قذافی هستند تا جسد این دیکتاتور سابق لیبی را در کنار عمر المختار ملقب به شیخ الشهدا دفن کنند، چرا که آنها بر این باورند که قذافی شهید و مجاهد در راه مبارزه با حملات ناتو بود.
گفتنی است که عمر المختار علیه استعمار ایتالیا مبارزه کرد و در این راه جان خود را از دست داد.
دانشجويي که سال آخر دانشکده خود را ميگذراند به خاطر پروژهاي که انجام داده بود جايزه اول را گرفت.
او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستي مبني بر کنترل سخت يا حذف ماده شيميايي «دي هيدورژن مونوکسيد» توسط دولت را امضا کنند و براي اين درخواست خود، دلايل زير را عنوان کرده بود:
1-مقدار زياد آن باعث عرق کردن زياد و استفراغ ميشود.
2- عنصر اصلي باران اسيدي است.
3-وقتي به حالت گاز در ميآيد بسيار سوزاننده است.
4- استنشاق تصادفي آن باعث مرگ فرد ميشود.
5-باعث فرسايش اجسام ميشود.
6-حتي روي ترمز اتومبيلها اثر منفي ميگذارد.
7-حتي در تومورهاي سرطاني يافت شده است.
از پنجاه نفر فوق، 43 نفر دادخواست را امضا کردند. 6 نفر به طور کلي علاقهاي نشان ندادند و اما فقط يک نفر ميدانست که ماده شيميايي «دي هيدروژن مونوکسيد» در واقع همان آب است!
عنوان پروژه دانشجوي فوق «ما چقدر زود باور هستيم» بود!!
یکبار دیگر دلایل را بخوانید می بینید همه خواص آب هستند
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و از آن طلبه های فقیر بود. آن قدر فقیر بود که شب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی باقیمانده غذاهای آن ها چیزی برای خوردن پیدا می کرد.یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
او نامه را پنجشنبه در مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که به قول پروین اعتصامی
میدونستید بر طبق قانون اگه 1 مرد با1 زن مجرد تصادف کنه ومنجر به نقص عضو او بشه باید با
فقط هول نشید ...خیابون پر ماشینه
این ماشین نشد ... ماشین بعدی:)
به امید موفقیت.
با پول يه زانتيا، چيا ميتونيد سوار شيد؟!
خوب شايد اون ايراني عزيز باز هم بودجش پايينتر از اين حرفها باشه...
حالا به اين قسمت ماجرا توجه کنيد که از بالايي هم جذاب تره
Hyundai Sonata - 2011 $19,395
|
Nissan Altima – 2011 $20,270
|
Kia Sportage – 2011 $18,295
|
Ford Fiesta – 2011 $13,320
|
Kia Optima – 2011 $19,200
|
Honda Civic Coupe – 2011 $15,605
|
لباس شنايي با پوشش کامل بدن، زنان مسلمان را به عنوان مامور نجات غريق به ساحل هاي استراليا آورد و به آنها هم اجازه شنا کردن داد و تنش ها و کشمش هايي که بخش هايي از سيدني را در يک سال گذشته تحت تاثير قرار داده بود، کاهش داد.
لباس شناي بورکيني دوتکه، که در خاور ميانه مرسوم و رايج است، راه حل مناسب واثبات شده اي براي بازسازي چهره غريق نجات شنا است. مککا لالا ،دختربيست و دوساله استراليايي به رويترز گفت:« من استراليايي هستم، بنابراين هميشه به سبک استراليايي زندگي مي کنم، اما حالا من با داشتن لباس شناي بورکيني امکان بيشتري براي شرکت کردن و سهيم بودن درآن را پيدا کرده ام. ما هميشه عادت داشتيم به ساحل دريا برويم، اما حالا با استفاده از برکيني مي توانيم واقعا شنا کنيم.» لالا يکي از بيست و چهار جوان استرالياي عرب نژاد است که اخيرا در يک دوره کلاس آموزشي ده هفته اي براي حفظ زندگي شناگران استراليايي که با هدف گسترش آميزش نژادي در ساحل هاي دريا شروع شده است، ثبت نام کرده است. اين لباس تمام قد از جنس ليکرا(نوعي پارچه غير قابل نفوذ در برابر آب) که سر را پوشانده است، آنقدر به بدن نچسبيده است که شرم آورو بسيار تنگ باشد، اما به اندازه کافي تنگ هست تا به شناگر اجازه بدهد تا آزادانه شنا کند. اين لباس بدن را به طور کامل، به جز دست و صورت و پايين پا مي پوشاند. اين مدل به زودي در شمايلي به رنگ قرمز و زرد توليد خواهد شد.
آهدا زانتي، توليد کننده برکيني گفته است:« ما در سرتاسر استراليا توسط آب محاصره شده ايم، و ما کاملا براي اين موضوع در تمام مدارس آموزش داده مي شويم، اهميتي ندارد که شما به چه مدرسه اي مي رويد. بنابراين زماني که بعضي از دختران تصميم مي گيرند که حجاب اسلامي داشته باشند و اين پوشش را براي خود انتخاب مي کنند، تصميم مي گيرند که از شنا کردن خودداري کنند. اما ما نمي خواهيم اين اتفاق بيفتد.» اين مطلب رو که در سايت دوخت خوندم، search کردم و اطلاعات و عکسهاي نسبتا جابي پيدا کردم. اول اينکه رنگهاي ديگهاي هم از بورکيني توليد شده و الان خيلي جاها دارند براش تبليغ ميکنند:
و از همه جالبتر کاريکاتوري بود که توي يکي از سايتها براي بورکيني پيدا کردم
|
داشتیم تو خیابون قدم می زدیم كه یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دو تا پا كه یكى عمودى یكى افقى رو هوا بود... خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، كه در این هنگام راننده پیاده شد و در كمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟
یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی كه به سختى نفس می كشید گفت: پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم!
راننده گفت: نمكدون! منظورم اینه كه می خواى زنگ بزنم اورژانس؟
یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا كارشناسى كنن صحنه پنالتى بود یا نه!
تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه چیزی شکوندی؟
پـَـ نه پَــ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین!
کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم، بهش زنگ زدم گفتم دوتا نون هم بگیر بیار.
گفت واسه صبحونه؟
پـَـ نه پَــ، واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون!
تو هواپیما نشستم دارم دعا میخونم بغل دستیم میگه دعا میکنی سالم برسی؟
پـَـ نه پ َــ، دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا میکنم سقوط کنیم!
زنه شکمش اومده جلو، رفیق ما می پرسه این خانم حامله است؟
پـَـ نه پَــ، این زن آقا گرگه است، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده به شوهرش!
دم دستشویی عمومی ایستاده ام تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، می بینه دارم پیچ و تاب می خورم می گه دستشویی داری؟
پـَـ نه پَــ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی می کنم!
شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه...
می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!
زنگ زدیم 110 می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟
پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب!
به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... می گه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟
می گم پـَـ نه پَــ، یه داداش توپول موپول می خواستم روم نمی شه به بابا بگم.
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا می گه: اومدی عیادت؟
پـَـ نه پَــ، اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!
هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم... آمپولا رو دادم به پرستاره... می گه آمپول بزنم؟
پـَـ نه پَــ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس. راننده می گه: می خوای سوار شی؟
میگم پـَـ نه پَــ، اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم!
|
|
|
یک تجربه نادر در خیابان ولی عصر
|
|
کاروانسرای تاریخی در نزدیکی شهر دامغان
پاسارگاد در شیراز
بقایای یک پل قدیمی در یک شهر باستانی در استان فارس
کوه های زاگرس در نزدیکی اصفهان
قلعه کوه الموت در کوه های البرز مرکزی
نیاسر در نزدیکی کاشان
نمایی از تهران
کویری در نزدیکی شهر دامغان
عکس ها: امیر ابوالفتحی و بابک تفرشی
اون رفيــــــــــــــــــــــــق منه .......
وقتي باختم گفت : من رفيـــــــــــــــــــــــــــقتم ......
*به سلامتي درياچه اورميه...
نه بخاطر اينكه مظلومه فقط به خاطر اينكه هيچ وقتي اجازه نداد كسي توش غرق بشه...
*به سلامتي اون بچهاي که شيمي درماني کرده همه ی موهاش ريخته،
به باباش ميگه بابا من الان شدم مثل رونالدو يا روبرتو کارلوس؟
باباش ميگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تيپ تري ....
*به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايميه!
*به سلامتي اونايي که به پدر و مادرشون احترام ميذارن و ميدونن تو خونه اي که
بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نميشوند .
*به سلامتي همه باباهايي که رمز تموم کارتهاي بانکيشون شماره شناسنامشونه...
*به سلامتي مادر که بخاطر ما هيكلش به هم خورد.
*به سلامتي کسي که ديد تو تاکسي بغليش پول نداره
به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن....!
* به سلامتي بيل!
که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر ميشه.
* به سلامتي سيم خاردار!
که پشت و رو نداره
* به سلامتي اوني که بي کسه، ولي ناکس نيست
* به سلامتي اوني که باخت تا رفيقش برنده باشه
* به سلامتي آسمون که با اون همه ستاره اش يه ذره ادعا نداره
در حالی که يه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرويس کرده
*به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی
* به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...
* به سلامتی مداد پاک کن
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...
* به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
ولی هنوزم شکستن بلد نیست...
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه...
به سلامتي همه اونايي که مثل گل آفتابگردان هستند
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش .....
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن .....
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره ..... سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟
پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بیذارم!
جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.
|
مقاله ای که می خوانید به قلم نویسنده ی وبلاگ است و قسمتهایی از آن ترجمه فارسی یک مقاله
انگلیسی است.توجه کنید که نویسنده برای نگارش و ترجمه مطالب این
مقاله ساعتها وقت صرف کرده است پس استفاده از آن بدون ذکر منبع شرعا حرام است.
اهدای زندگی:
در ماه مارس 1994 من هدیه ای دریافت کردم از کسی که او را نمیشناختم و هرگز هم نخواهم شناخت.گرچه این هدیه برای کسی که آن را به من داد هزینه ای دربر نداشت اما برای من با ارزش ترین هدیه ای بود که دریافت کردم.آن هدیه تکه ای از حیات وی بود.
وقتی 24ساله بودم مفصل رانم دچار شکستگی شد.بعد از سه عمل جراحی ناموفق، پزشکان تشخیص دادند که باید به طور کلی مفصل ران دیگری برایم جایگزین کنند.من نزدیک به یک سال با کمک عصاهای زیر بغلم راه میرفتم اما اطمینان داشتم روزی می رسد که دوباره بتوانم روی پاهای خودم راه بروم.کمتر از یک سال بعد از عمل جراحی باز هم با احساس دردی وحشتناک به عصاهای زیر بغلم تکیه دادم.شکستگی و فشار روی قسمت های زیادی از استخوان ران پایم بیشتر شده بود.در کمتر از یک سال من فقط برای مواقع ضروری راه میرفتم.سرانجام پزشکان تصمیم گرفتند راه حل تازه ای را امتحان کنند.در نهم مارس 1999 آنها استخوان دنده ی اهدا شده از یک جنازه را از نیمه شکافتند و به ران من پیوند زدند.کمتر از دوماه بعد من عصاهایم را کنار گذاشتم و برای اولین بار پس از پنج سال توانستم روی پاهایم راه بروم.در آن زمان من حقیقتا احساس کردم خوشبختم.یک عضو اهدا شده از یک بیمار که امکان حیاتش را از دست داده بود زندگی مرا نجات داد.
داستان بالا از زبان نخستین شخصی است که با دریافت عضو پیوندی زندگی مجدد یافت.اهدای عضو... تا به حال چه قدر به این واژه فکر کرده اید؟ اغلب اشخاص دوست ندارند راجع به مرگ صحبت کنند.اما بیایید قدری به آن فکر کنیم.مرگ بخشی از زندگی است.بسیاری از مردم هرگز راجع به اهدای عضو صحبت نمی کنند چون صحبت درباره آن به موضوع مرگ مربوط می شود.اما چطور است اگر ما پس از مرگ بتوانیم به افراد دیگر شانس دوباره ای برای زندگی بدهیم ؟
نداشتن آگاهی کافی از فرآیند اهدای عضو و یا پایبند بودن به برخی عقاید مذهبی می توانند از جمله عواملی باشند که برخی افراد را از دادن رضایت برای اهدای عضو عزیزانشان پس از مرگ باز میدارد.بسیاری از مردم از معنای دقیق واژه ی ((اهداکننده ی عضو)) یا ((داوطلب اهدای عضو)) آگاهی ندارند. ((اهدا کننده عضو)) کسی است که پس از مرگ اعضای بدنش به بیماران نیازمند عضو پیوند زده می شود و ((داوطلب اهدای عضو)) کسی است که در زمان حیات با اهدای اعضای قابل استفاده ی بدن خود پس از مرگ موافقت کرده است.اعضای قابل اهدا شامل قلب ،کلیه ،کبد ،ریه ،پانکراس ،رگ ها ،نسوجی شامل پوست ،اَستخوان و رباط ها هستند.
نکته اینجاست که فقط اعضای بدن افرادی که دچار مرگ مغزی شده اند قابل اهدا است و افرادی که درمواردی مانند تصادف از دنیا رفته اند تنها می توان از بافتها و قرنیه های آنها در شرایط خاص استفاده کرد.آزمایشات مختلفی بر روی افراد دچار مرگ مغزی انجام میشود تا پزشکان از وقوع مرگ مغزی کاملا اطمینان یابند.مرگ مغزی در پی نرسیدن خون به مغز و از کار افتادن آن اتفاق می افتد و در پی آن بیمار بدون دستگاه های تنفسی نمی تواند نفس بکشد. در این حالت مغز به هیچ وجه قابل احیا نیست.پس از این اتفاق پزشکان با خانواده بیمار صحبت کرده و تلاش می کنند رضایت آنها را برای اهدای عضو بیمار دچار مرگ مغزی بگیرند.در فرآیند اهدای عضو زمان یکی از فاکتور های بسیار مهم است.اهدای عضو باید در کمترین زمان ممکن انجام گیرد چون اعضا پس از مرگ تا مدت زمان کوتاهی قابلیت پیوند زدن را دارند.پس از موافقت خانواده بیمار اعضای قابل اهدا طی یک عمل جراحی از بدن وی جدا شده و به صورت بسته بندی شده درون یخ به بیمارستان های دیگر برای پیوند به بیماران نیازمند فرستاده می شوند.قبل از انجام پیوند واحد فراهم آوری اعضای پیوندی مشخصات عضو پیوندی را وارد سیستم کرده و لیست بیماران نیازمند را دریافت می کند.در برخی موارد ممکن است بیش از یک نفر نیازمند عضو پیوندی موردنظر باشند که در این صورت عضو پیوندی به بیماری که مدت زمان بیشتر یدر لیست انتظار بوده است پیوند زده می شود.
از سالها قبل واحد های فراهم آوری اعضای پیوندی در کشورهای مختلف اقدام به ثبت نام اشخاص داوطلب اهدای عضو کردند.در ایران نیز واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان دکتر مسیح دانشوری اقدام به ثبت نام اینترنتی از داوطلبان اهدای عضو و صدور کارت برای آنها کرده است.اما در طی این سالها تصورات غلطی درباره ی اهدای عضو درمیان بسیاری از مردم وجود دارد که آنها را از اقدام برای عضویت و دریافت کارت اهدای عضو بازمیدارد.یکی از این تصورات غلط این است که اهدای عضو در سن خاصی امکان پذیر است.اما باید به این نکته اشاره کرد که در فرآیند اهدای عضو هیچ محدودیت سنی وجود ندارد و ممکن است عضو یک کودک دچار مرگ مغزی به یک فرد بزرگسال پیوند زده شود یا بالعکس آن اتفاق افتد.عامل بازدارنده ی دیگر درمیان مردم این است که آنها تصور می کنند از سلامت کافی برای اهدای عضو برخوردار نیستند.درباره ی این موضوع باید گفت که هنگامی که مرگ مغزی رخ میدهد سابقه پزشکی فرد به طور کامل چک می شود تا از سلامت اعضای وی اطمینان حاصل شود.طبق اعلام واحد فراهم آوری اعضای پیوندی آمریکا به جز ایدز،تعداد محدودی از بیماریها هستند که فرد را از اهدای عضو باز می دارند مانند دیابت.
از سپتامبر 1999 نام بیش از 65 هزارنفر در لیست انتظار دریافت عضو پیوندی ثبت شده است و فقط تعداد کمی از این افراد آنقدر زنده می مانند تا عضوی برای پیوند به آنها یافته شود.طبق اعلام مرکز فراهم آوری اعضای پیوندی آمریکا سالانه بین 10000 تا 12000 تن در دنیا فوت می کنند که از نظر پزشکی وضعیت مساعدی برای اهدای عضو دارند اما فقط اعضای 5200 تن از آنها پیوند داده می شود.درحالیکه به طور میانگین روزانه نام دوازده نفر از لیست انتظار خط می خورد بدین معنا که حیاتشان قبل از اینکه عضو پیوندی مورد نیازشان پیدا شود به پایان می رسد.
برای لحظه ای تصور کنید دربین اسامی دوازده نفری که قرار است فردا دیگر در لیست انتظار نباشند نام یکی از عزیزانتان باشد. قطعاٌ همان لحظه دعا می کنید عضو مورد نیاز او توسط یک فرد دچار مرگ مغزی که مشخصات مشابهی دارد اهدا شود! ما امروز شایستگی چنین کمکی را به اشخاص نیازمند نداریم،فردا هم نخواهیم داشت.اما شاید روزی برسد که... هرچند که این موضوع غم انگیز است اما شاید روزی برسد که جسم ما بتواند به شخص یا اشخاصی زندگی ببخشد.
اگر پس از خواندن این مقاله مایل به دریافت کارت اهدای عضو بودید می توانید از طریق سایت اهدا اقدام کنید و فراموش نکنید که این موضوع را با خانواده ی خود درمیان بگذارید.زیرا رضایت خانواده و اقوام درجه یک ضروری است و شاید با این کار آنها هم تشویق به دریافت کارت اهدا شوند.
......................................................................................................................................................
هوالرحیم
...آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن
تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛
آن وقت صدایش کن؛
به نام صدایش کن؛
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.
مامورا ریختن تو ساختمون ال ان بی ماهواره ها رو جمع کردن! اینا که داشتن از آسانسور میومدن بیرون نصاب داشت میرفت تو آسانسور ، کلا یه ربع ماهواره نداشتیم
***************************
دور دیش سیمان ریخته بودم... ماموره نمی تونست بکنتش... به من میگفت چرا سیمان ریختی؟؟... گفتم باد نبردش... گفت گچ بریزی هم کافیه...!!! خودمم گچ ریختم 6ماهه تکون نخورده
****************************
دوستم یه سال رفت نمایشگاه کتاب عاشق یکی شد اومد بهش شماره بده تو جمعیت گم شد. حالا هر سال میره نمایشگاه بلکه پیداش کنه! عشق واقعیه داریم؟
***********************
داداشم میگه یه گروهبان نگهبان تو پادگانش با )بی ام و ایکس ۳( میاد پادگان، ازش میپرسه آخه تو چرا اومدی سربازی ؟ میگه بابام برام بی ام و ، خرید به شرط اینکه بیام سربازی مرد شم
احیانا باباش نمیخواد منو مرد کنه؟
*********************
نميدونم چرا تيمهاى ايرانى هرچقدر ميبازن هيچ وقت هيچ چيز از ارزشاشون كم نميشه (جواد خیابانی) ا
********************
تو خیابون دو نفر داشتن دعوا میکردن مردم دورشون جمع شدن اون دو نفری که داشتن دعوا میکردن رفتن ، مردم 10 دقیقه اونجا وایسادن به امید اینکه دوباره برگردن دعوا کنن. مردم بیکاره داریم؟
**********************
با ماشین اومدم طبقه اول پارکینگ، دیدم همسایمون داره آش نذری درست میکنه، میگم سلام آقای ...٬ چپ چپ نگاه میکنه میگه : هنوز درست نشده، حاضر شد زنگتون رو میزنم ! ا
مگه من نذری خواستم آخه؟؟؟؟
بعضی از کسایی که نذری میپزن همچین میرن تو حس که انگار ملت نونخورشونن
********************
با بدبختی زیاد تو گرما بری بالا کولر سرویس کنی بعد که اومدی پایین ببینی کولر واحد پایینی رو سرویس کردی
*********************
خدا پدر «هاکوپیان» و «سوواری» و «ایرانسل» و «مبل اکسیر» و... رو بیامرزه که هر از گاهی یه اسمس بهم میدن تا صدای زنگ اس ام اس موبایلم یادم نره
فقط ایرانسله که همیشه بهت اس ام اس میده و هیچ وقت قهر نمیکنه
********************
دختر عمه ام رو تو خیابون با یه پسره دیدم هول شده میگه داداشمه
************************
یه زمانی همه چی بو داشت. بوی عید، بوی امتحان ثلث سوم، بوی اول مهر، بوی ماه رمضون، بوی عصر تابستون. ولی چندوقته همه چی بی بو و خاصیت شده
الان فقط حرفا بوداره. فقط از آدما بوی نامردی میاد. دلم برای بوهای قدیم تنگ شده
رفتم نمایشگاه کتاب
شلوغ ترین صف، غرفه راه های جلوگیری از بارداری بود..!! ا
بعدشم آموزش آشپزی
***********************
دختر دانشجوی بدبخت سوار ماشین مسافر کش شده بردنش تو بیابون چند نفری بهش تجاوز کردن، حالا خبرنگار داره با مامور نیرو انتظامی مصاحبه میکنه، میگه به نظر شما چیکار کنیم که دیگه شاهد اینجور حوادث نباشیم؟ مامور میگه دنشجوهای دختر سعی کنن مسیر رفت و آمدشون رو طوری انتخاب کنن که با بیابون فاصله داشته باشه !!! ا
***************************
از آزادی سوار تاکسی شدم تا صادقیه میگم چقدر شد میگه 400تومن میگم همش دو قدم راهه 400تومن!! میگه اینطوری قدم برداری شلوارت پاره میشه
************************
يکى از دوستام بينيشو عمل کرده، ابروهاشو تتو کرده، گونه گذاشته، مژه مصنوعى گذاشته، لنز گزاشته، تو موهاش موى مصنوعى گذاشته و... ا
اونوقت يه دختر ساده طفلى از جلومون رد شده، دوستم برگشته به من ميگه: دختررو ديدى چه ايکبيرى بود؟!!! ا
چند لحظه فقط نگاش کردم خودش فهميد منظورمو... اينم شد طرز فکر آخه؟
************************
تو اتوبوس نشستم با راننده گرم گرفتم ازم پرسيد چي خوندي؟ گفتم: كامپيوترگفت ميتوني يه سي دي آهنگهاي باحال واسم بزني؟
زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
ماموران مدرك خواستند،
زن و مرد گفتند نداريم !
ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!
زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم ... !
اول اينكه آن افرادی كه شما مي گوييد دست در دست هم مي روند،
ما دستهايمان از هم جداست!
دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت كردن به هم نگاه مي كنند،
ما رويمان به طرف ديگريست!
سوم آنكه آنها هنگام صحبت كردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف مي زنند،
ما احساسي به هم نداريم!
چهارم آنكه آنها با هم بگو بخند مي كنند،
می بینید که، ما غمگينيم!
پنجم، آنها چسبيده به هم راه مي روند،
اما يكي ازما جلوتر از دیگری مي رود!
ششم آنكه آنها هنگام با هم بودن كيكي، بستني ای، چيزي مي خورند،
ما هيچ نمي خوريم!
هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترين لباسهايشان را مي پوشند،
ما لباسهاي کهنه تنمان است.. !
هشتم، ...
ماموران گفتند
خیلی خوب،
برويد،
برويد،..
فقط بروید ... !
|
a
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه،
گم شدن تا ته تنهایی محض،
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفرترسیدی،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم...
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد
برسیم
|
George W. Bush
Bill Clinton
George H. W. Bush
Ronald Reagan
Jimmy Carter
Gerald Ford
Richard Nixon
John F. Kennedy
Dwight D. Eisenhower
Harry S. Truman
لایحه پیشنهادی آنی جهت حمایت از خانواده
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند
انواع ازدواج های پیشنهادی:
* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.
* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند
* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد
* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید
* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد
* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست
* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد
* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد
* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد
ولوو YCC که برگرفته از Your Concept Car و به معنی "ماشین مفهومی شما" نامگذاری شده،
اولین اتومبیلی هست که منحصرا به سفارش زنان و برای زنان در شرکت ولوو ساخته شده است.
و اما برخی از ویژگیهای این خودرو:
1. هیچ راهی برای دسترسی راننده(خانوم ها) به موتور و قسمتهای حساس وجود نداره یعنی کاپوت ماشین باز نمیشه.
علتش اینه که این ماشین فقط در هر 50.000 کیلومتر نیاز به تعویض روغن داره و در صورت نیاز به هر نوع سرویس خودش توسط فرستنده بی سیم به نزدیکترین تعمیرگاه مجاز خبر میده !
2. با لاستیک پنچر قادر به ادامه حرکت هست یعنی راننده نیازی به توقف و تعویض لاستیک نداره !
3. راننده فقط میتونه به ماشین بنزین بزنه یا آب شیشه شور رو پر کنه. ضمنا در باک و مخزن شیشه شور طراحی خاصی داره که با بیرون کشیدن سرشلینگی خودبخود بسته میشه !
4. قبل از اینکه راننده بخواد پارک کنه سیستم هوشمند تشخیص میده آیا اصلا جای کافی برای پارک هست یا نه و در صورت وجود به راننده برای پارک کمک میکنه !
5. چون خانوم ها معمولا اونقدر خرید میکنن که دستهاشون کاملا پره و برای بازکردن در بخصوص در مواقع بارندگی دچار مشکل میشن سیستم درها طوری طراحی شده که با رسیدن راننده کنار ماشین خودبخود نزدیکترین در باز میشه !
6. کاپوت جلو و گلگیرها و قوس سقف طوری طراحی شده که راننده بتونه جلو و عقب واقعی رو درک کنه !
7. پدالها در صورت تصادف جمع میشن تا صدمه ای به پای راننده وارد نشه !
8. فرمان و صندلی و پدالها و پنل جلو با راننده بصورت خودکار تطبیق داده میشه !
9. چون خانوم ها مرتبا تمایل به تغییر دکوراسیون و مبلمان خونه دارن برای راحتی کارشون روکش صندلیها و کلا تودوزی براحتی قابل تعویض است !
آتشفشان "پویه هوئه" در جنوب شیلی روز یکشنبه بارانی از خاکستر را بر روی شهرهای اطراف فرود آورد و ستونی از گاز به ارتفاع 10 کیلومتر را ایجاد کرد.
Design By : Night Melody |